وای از دست این تنهایی ، وای از دست این دل بهانه گیر
وای از دست این لحظه های نفسگیر ، ای خدا بیا و دست های سردم رو بگیر
خسته ایم ، بازم دلم گرفته و دل شکسته ام
در حسرت لحضه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم می ریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
همه چیز برای مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک و
عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر .
عادت کرده ام از همنشینی با غم ها ، کسی دلسوز من نیست
قلبم رنگ تنهایی ب خودش گرفته ، دیگر کسی به سراغ من نمیاید ، تمام فضای قلبم رو تنهایی پر کرده دیگر در قلبم جای کسی نیست
هر چه اشک میریزم خالی نمیشم ، هر چی خودم رو به این در و اون در می زنم آروم نمیشم
کسی نیست تا شادم کند ، کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند
دلم گرفته
هوای گریه داره
، ,کسی ,رو ,اشک ,کرده ,تنهایی ,دست این ,از دست ,کرده ام ,عادت کرده ,است ،
درباره این سایت