محل تبلیغات شما



 

لحظه های سخت زندگی لحظه هایی هست که وقتی سخت دلگیری دردت را در سینه ات فرو می ریزی تا آشکار نگردد لحظه هایی هست که وقتی اشک در چشمانت حلقه زده، بغض می کنی اما پشت لبخندی ساده پنهان خواهی کرد لحظه هایی هست که وقتی دلت خیلی گرفته و می خواهی درد دلت را فریاد بزنی از سنگینی بغضت نمی توانی لحظه هایی هست که سخت، خسته می شوی از دست کسانی که حرف هایت را نمی فهمند و باز چیزی نمی گویی لحظه هایی هست که وقتی از تنهایی زمین گیر می شوی، سرت را به دیوار تنهاییت می گذاری و باز هیچ نمی گویی لحظه هایی هست که دلت می خواهد فریاد زنی و خالی شوی از هر چه درد، ولی باز نمی توانی. و لحظه ایی که سخت تر از تمام لحظه هاست. لحظه ای که عادت می کنی به هر چه درد و چه سخت لحظه ایست


خدایا اجازه هست ناصبوری کنم؟؟ به بزرگیت قسم از صبوری خسته ام. از فریادهایی که در گلویم خفه ماند و میماند از اشک هایی که شب ها بالشم را خیس میکند!!! و تو  تنها شاهد ان هستی.! از حرفهایی که زنده به گور شد در دلم. اسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را در بی پناهیت و در پشت هزاران دروغ پنهان کنی!!!! ارزوی پرواز دارم


 

 

شب اول ماه ذیقده رفتم مسجد به طور اتفاقی از یکی از خانم ها شنیدم

هر کسی حاجتی داره از اول ماه ریقده تا روز دهم ذیحجه یکی از دعاهای مفاتیح 

رو چهله بگیر، ان شاء الله ک حاجت روا میشه

منم به خدا گفتم 

خدای مهربون به نیت هر کدوم از حاجتم ک خودت صلاح میدونی دعای توسل رو چهله میگیرم 

خودت حاجت روام کن

روز اول ذیحجه بود ک خدا حاجت روام کرد 

خدایا شکررررررررت 

خدا جونم خودت میدونی ک چه قدر منتظر برآورده شدن حاجتم بودم 

خدا جونم خودت میدونی  مشکلات زیادی تو مسیرم هست

خدایا جونم خودت از ظرفیت کم و کمی هوش و استعدادم باخبری 

خدا جونم بازم کمکم کم 

کمک کن ، کم نیارم 

کمکم کم ، موفق بشم 

 

 


  وای از دست این تنهایی ، وای از دست این دل بهانه گیر

وای از دست این لحظه های نفسگیر ، ای خدا بیا و دست های سردم رو بگیر 

خسته ایم ، بازم دلم گرفته و دل شکسته ام 

در حسرت لحضه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم می ریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام 

همه چیز برای مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک و 

عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر .

عادت کرده ام از همنشینی با غم ها ، کسی دلسوز من نیست

قلبم رنگ تنهایی ب خودش گرفته ، دیگر کسی به سراغ من نمیاید ، تمام فضای قلبم رو تنهایی پر کرده  دیگر در قلبم جای کسی نیست 

هر چه اشک میریزم خالی نمیشم ، هر چی خودم رو به این در و اون در می زنم آروم نمیشم 

کسی نیست تا شادم کند ، کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند 

دلم گرفته

هوای گریه داره

 


آدم های امروز ، دفتر خاطرات ندارند . درد دل ها مجازی شده . ما درد دل های مان را برای هم پست می کنیم . ما درد دل هایمان را توی صفحات چت  عزیزان مان می نویسیم . و به در و دیوارش عکس و شعر و نوشته های قشنگ می چسبانیم . دفتر خاطرات آدم های امروز ، یک صفحه لمسی چند انجی است با کوله بار سنگینی از حسرت و حرف و خاطره های تایپ شده .

 

قبل تر ها ، برای فراموشی ، دفتر های خاطراتمان را سربه نیست می کردیم . این روزها ولی ، هر بار که کم آوردیم  می افتیم به جان سوابق چت هایمان و کسی چه می داند چه اندازه درد دارد ، بعضی از همین سر به نیست کردن های بی باز گشت ، در روزگاری که آدم ها در یک پروفایل خلاصه می شوند و فراموش کردنشان به لمس چند ثانیه ای بند است .

آدم های وفاداری نیستیم ، زود دل می بندیم و زود فراموش می کنیم . کاش در دوران همان دفتر خاطره های قفلی ، جا مانده بودیم 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خاطرات شخصی من از تجربیات سفرهایم کتابخانه عمومی علامه امینی فردیس